علي بابا

امروز با اينكه تازه از خواب بيدار شدم البته تازه هم كه نه ساعت 6.5 هنوزم خسته هستم و دارم از پا در ميام آخه ديشب خيلي دير خوابيدم به اميد خدا جمعه يعني همين فردا قراره بريم مسافرت شمال بايد لباساي خودم و بابالي رو مرتب ميكردم چون تازه اسباب كشي كرديم هنوز يكم قلق خونه تو دستم نيست و ضمنا اينكه ني ني جونم زود خسته ميشه و نميخوام روش تاثير بد بزاره براي همين سعي ميكنم استراحت توي روزم خيلي خوب باشه اولش نميخواستم برم آخه خانواده بابالي هم هستند و چون تجربه اول بود يكم نگران بودم ولي ديدم بابالي خيلي دوست داره براي همين قبول كردم حالا ايشالا كه خوش ميگذره ...

واي خداجون يعني نيني جون من دخملي يا پسري؟ من كه دلم در آب و تاپ تا ببينم نيني جونم جنسيتش چيه ...

...

...

...

...

...

امروز چهار شنبه است و من تا الان به اينترنت دسترسي نداشتم وگرنه خيلي زودتر از اينها عرض ادب ميكردم به هر حال عذر خواهي مي‌كنم راستي من هنوزم فرصت نكردم عكس چيزايي كه واسه نيني جونم خريدم رو بزارم و اينكه هنوز هم از جنسيت كوچولو موچولو خبر ندارم و انتظار سخت و در عين حال قشنگي است و آرزو ميكنم همه خانم خانوما اين حس زيبا و به ياد موندني رو تجربه كنن الهي آمين واي خداي خوبم مراقب ني ني جونم باش الهي آمين مراقب علي جونم هم باش الهي آمين آخه اونا الان رقيب هم هستند و نگران از اينكه نكنه محبت من نسبت به يكيشون كم و زياد بشه  ولي هردو شون نفس من هستند عاشق جفتشون هستم خدايا ممنونم فقط همين چون زبانم قاصر هست از اينكه چيز ديگه اي به زبان ...

الهي من فداي اون خنده هاي شيرين مثل قندت بشم فداتشم نيني دوست داشتني

...