محمدحسين جونمحمدحسين جون، تا این لحظه: 8 سال و 4 ماه و 25 روز سن داره

علي بابا

سلامممممممممممممم

1394/5/24 11:57
نویسنده : مهديه
134 بازدید
اشتراک گذاری

محبتامروز شنبه است و من صبح يكم ديرم شد آخه قفل در گير كرده بود و تا خواستم به سرويس اداره برسم يكم تند تند رفتم ني ني جونم فكر كنم از خواب پريد اينقدر دلم براش سوخت از صبح تا حالا چند بار ازش عذر خئاهي كردم آخه قلب نيني جونم خيلي تند تند مي‌زد عزيز دل ماماني من تو رو به اندازه همه دنيا دوست دارم و حاضر نيستم حتي كوچكترين تلنگري تو رو ناراحت كنه ببخشيد كه امروز ترسوندمت ماماني شرمنده تو فسقلي جونم اين روزا صبح اگر از ساعت 6.5 بگذره و من صبحانه نخورم عشق مامان خودشو تكون ميده كه مامان تنبل پاشو موقع ذغ خودنه الهي مامان فداش بشه عزيز دلم نفسم جونم همه زندگيم هر روز كه ميگذره طاقتم كمتر ميشه براي ديدن عزيز دلم  خدايا همه نيني جون ها سالم بدنيا بيان و به ماماني و بابايي هاشون هم صبر بده كه بتونن اين دوري از نيني هارو تا روز تولد تحمل كنن الهي آمين خدايا مراقب نيني عزيز دلم باش راستي من امروز نوبت دكتر دارم شايد برام سونو گرافي تعيين جنسيت بنويسه يعني ميشهمتنظر

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (2)

خاله هانی
29 مرداد 94 7:47
فدای نی نی. مامنی خیلی مواظب نی نی مون باش. سوین خانم هم همین الان داره تو دل من نرمش میکنه.
خاله هانی
29 مرداد 94 7:59
مهدیه جونم هنوز واسه پست قبلی ها نمی تونم نظر بذارم ولی همه رو خوندم انشاالله همیشه به مسافرت و خوشحالی. انشاالله مسافرت بعدی سه تایی بیاید خونه ما
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به علي بابا می باشد